همیشه رفت.و.رفت و به خانه اش نرسید
به خانه ای که نبوده است ارثی از پدرم
همیشه پای به هرجا گذاشتم آنجا
به یمن بخت سیاهم شروع دردسرم
چرا؟چرا؟ تو بگو هان؟ چرا کلاغ شدم
که حرف بشنوم و بشکند کمرم؟
سیاه بخت و خبرچین و و بی خانه
چه آتشی که همین حرف ها نزد جگرم!!
ولی همیشه که قار.قار.قار.قار
زبان، زبانِ کلاغانه ام زده به سرم
که درد دل کنم و از غمم نفهمند این.
تمام آدم های خبیث دور و برم.
برای درد دلم فکر می کنم کافی است
مباد حوصله تان را دوباره سر ببرم!
درباره این سایت